به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، شهید والامقام سیفالله عبدالکریمی کومله در تاریخ ششم مرداد ماه سال ۱۳۲۱ در یک خانواده مومن و کشاورز در روستای قریه شهر کومله لنگرود دیده به جهان گشود.
وی بعد از پایان دوره ابتدائی به علت اشتیاق به علوم دینی زادگاهش را به قصد قم ترک کرد و در محضر اساتیدی چون آیت الله محمدی گیلانی، آیت الله منتظری، انصاری شیرازی و شهید بزرگوار مطهری و دکتر مفتح به شاگردی پرداخت.
وی همزمان با فراگیری علوم حوزوی، تحصیلات متوسطه خود را در نوبت شبانه ادامه داد و در سال ۱۳۴۲ در دانشکده الهیات تهران پذیرفته شد و در همان ایام نیز ازدواج کرد.
آقا سیفالله برای تامین هزینههای تحصیلی و زندگی، چندین ساعت در هفته در یکی از مدارس خصوصی تدریس میکرد و با هوش سرشاری که داشت توانست مقطع کارشناسی را با نمرات بسیار عالی سپری کند.

وی از آنجایی که به زبانهای عربی و انگلیسی مسلط بود و علاقه فراوانی هم به یادگیری علوم دیگر داشت سرانجام در مقطع فوقلیسانس در فلسفه و حکمت شاگرد ممتاز دانشگاه شناخته شد و مورد تجلیل قرار گرفت.
او، دانشجویی متدین و آزاده بود و به همین دلیل حاضر نشد که هر آن چیزی را که رژیم مستکبر پهلوی میخواهد انجام دهد، لذا به خدمت سربازی فراخوانده شد و او را به بدترین نقطه از نظر نظامی آن زمان یعنی منطقه نوسود که محل درگیری ایران و عراق در آن دوره بود منتقل کردند.
او در سال ۱۳۵۰ به استخدام آموزشوپرورش درآمد و در شهرستان لاهیجان مشغول خدمت شد و در مدرسه عالی گیلان در لاهیجان درسهای معارف اسلامی و تاریخ تمدن ایران را تدریس میکرد.
وی در سال ۱۳۵۴ به دانشگاه مشهد منتقل و مدت یک سال در آنجا مشغول تدریس شد، او علاقه فراوانی به تدریس و تعلیم و تربیت داشت و با وجود مشکلات اجتماعی هیچگاه مأیوس نشد و بلکه هر بار استوارتر و با اعتماد بیشتر کارها را دنبال میکرد.
او مردم شهرهای لاهیجان و لنگرود را بیش از گذشته با اندیشههای حضرت امام خمینی (ره) و اهداف نهضت ایشان آشنا کرد، ساواک رفتهرفته پی به بعضی فعالیتهای وی برده بود و با احضار او به ساختمانهای مخوف و بینامونشان خود، ضمن تهدید و شکنجه از او میخواست تا از فعالیتهای سیاسی اسلامی دست بردارد.
یک سال پس از انتقال به دانشگاه مشهد و تدریس علوم دانشگاهی، عمال رژیم به علت حضور گسترده او در جلسات و انجمنهای سیاسی تحت اشراف روحانیت مبارز، او را از دانشگاه مشهد اخراج کردند و به لاهیجان بازگشت و او این بار رسالت خود را در مدارس شهر لاهیجان دنبال کرد.

او نقش مؤثری در برپایی تظاهرات، جلسات سخنرانی سیاسی داشت و در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به آرزوی خود که همانا تحقق حکومت علوب در مقیاس سیره نبوی تحت رهبری فرزند پاک از تبار آفتاب بود نائل آمد و آماده شد تا با عظمی سترگ از آرمانها و ارزشهای متعالی نهضت عاشورایی حضرت امام خمینی (ره) پاسداری کند.
در پی سقوط رژیم منحوس پهلوی، بسیاری از سران خائن دستگاههای دولتی از سوی مردم دستگیر و برخی نیز از ترس خشم طوفنده ملت مسلمان و رهیده از ظلم و ستم متواری شده بودند، وضع شهربانی، ژاندارمری، و بعضی ادارات مهم بسیار آشفته بود و هر آن احتمال داده میشد، عناصر فرصت طلب سلاح. ها و تجهیزات نظامی را از شهربانی و ژاندارمری به غارت برده و امنیت و شرایط حساس آن روزها را نابسامان کنند.
وی که به عملگرایی و تمشیت امور شناخته شده بود توانست با تدبیر و ابتکار خاص در کوتاهترین زمان ممکن با همکاری شماری از افراد انقلابی و مسلمان همه سلاحها را جمعآوری و پس از انتقال به مکان امن، تا تعیین مسئولان مربوط از آنها محافظت نمایند.
با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی، وی به عنوان مسئول این نهاد انقلابی در شهرستان لنگرود منصوب شد و توانست خدمات قابل توجهی را در ارتقاء ضریب امنیت و نیز برخورد با منافقین و گروهکهای ضد انقلاب ایفا کند.
در آستانه برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، گروه کثیری از مردم لنگرود از عبدالکریمی خواستند که نامزد انتخابات شود و اجازه ندهد نااهلان وارد خانه ملت شوند.
سیف الله عبدالکریمی علیرغم میل باطنی و تنها به سبب احساس تکلیف شرعی و انقلابی، این پیشنهاد را پذیرفت، او در انتخابات کمترین تبلیغات را میان رقبای خود داشت و معتقد بود: پول و سرمایه نمیتواند در اندیشههای اسلامی و انقلابی مردم تأثیر گذار باشد.
با شمارش آراء و اعلام نتایج، سیفالله عبدالکریمی وکیل مردم لنگرود در قوه مقننه شد و او در مدت کوتاه نمایندگیاش همواره به حوزه انتخابیه خود در مناطق مختلف روستای و شهری سرکشی میکرد و از نزدیک ضمن آشنایی با مشکلات و نابسامانیها، عملکرد نظام جمهوری اسلامی ایران را در این مدت به مردم بازگو میکرد تا ضمن ارتقاء روحیه و عزم ملی مردم، راه برای سوء استفاده بدخواهان ملت و کسانیکه دوست داشتند یأس و ناامیدی را در میان مردم القاء کنند ببندد.

او برای تامین رفاه و معیشت مردم اقدامات موثری بعمل آورد که تعیین قیمت برگ سبز چای، نوغان و حفر چاههای آب برای آبیاری مزارع برنج، حفر چندین حلقه چاه آب آشامیدنی در روستاهای منطقه و پیگیری و ساخت جاده لنگرود به کومله و منطقه اطاقور با هدف کاهش خسارات ناشی از تصادفات و حوادث رانندگی، برقراری و توسعه شبکه تلفن خودکار بین بخش کومله با سراسر کشور و ساخت و توسعه شبکههای برقرسانی به روستاهای لنگرود تنها بخشی از عملکرد این سرباز وفادار امام (ره در مجلس و صرفاً برای حوزه انتخابیهای است که مردم او را به عنوان وکیل خودشان انتخاب کردهاند.
شهید عبدالکریمی به معنای واقعی کلمه جایگاه ولی فقیه را میشناخت و اطاعت از آن را اطاعت از رسول و پروردگار جهانیان میدانست و به همین دلیل علاقه فراوانی به امام خمینی (ره) داشت.
او در بخشی از نطق پیش از دستور یکصدوچهارمین جلسه علنی مجلس در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۵۹ درباره جایگاه ولایتفقیه و رهبری حضرت امام خمینی (ره) و اطاعت از ایشان چنین میگوید: پارهای دانسته یا نادانسته تصور میکنند که سخنان و خط امام از متشابهات است اما برای اکثریت قاطع امت، خط امام و اندیشه روشن ایشان و سخنان بیدارگرش از محکمات است.
ما امام را ادامهدهنده راه انبیاء میشناسیم، همانگونه که انبیاء در تاریخ به زبان قوم خود سخن میگفتند سخنی که همه تودهها، همه مردم به روشنی آن را فهمیدند و به کار بستند، امام نیز اینگونه با مردم سخن میگویند.
آقا سیفالله در آن زمان به خوبی کارایی جنگ روانی و به اصطلاح امروز جنگ نرم را میدانست، او معتقد بود قلم امانتی است که به دست افراد سپرده شده است و بنابراین از آن باید به درستی استفاده کنند و برای رسیدن به امیال شخصی و باندی، شأن آن را زیر سئوال نبرند.
او خطاب به اصحاب قلم چنین میگوید: هان! ای نویسندگان، هان! ای اندیشمندان، هان! ای سردبیران محترم روزنامهها، شما اگر بذر اختلاف را در بستر صفحات روزنامههایتان نپاشید من معتقدم که شاید اختلافات پایان پذیرد، «ن» والقلم و ما یسطرون این قلم امانتی است که به دست شما سپرده شده است.
شهید سیفالله عبدالکریمی کومله سرانجام در تاریخ هفتم تیر ماه ۱۳۶۰ در فاجعه جانسوز بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین جنایتکار به همراه شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران با وفای خود به شهادت رسید.

فرازی از وصیتنامه شهید سیفالله عبدالکریمی کومله:
سنگر دانش توأم با بینش اسلامی با هیچ بمبارانی زایل نمیشود، من احساس میکنم که روی خون هزاران شهید نشستهام و شهادت را احساس میکنم و امیدوارم به این آرزو برسم، من به این امید عهدهدار مسئولیت نمایندگی شدهام که در پایان مأموریتم زنده به آغوش خانوادهام باز نگردم.
پایان پیام/۸۴۰۰۸