خبرگزاری مهر، گروه استانها: آه ۱ ی کشید و چشمانش را بست. میگفت: «اولین بارم نبود، پس آخرین بار هم نمیشد». این جمله ساده اما پرمعنا، سرآغاز روایت زنی است که مسجد را نه فقط خانه عبادت، که خانه زندگی و امید دید.
آمنه نیلویی، بانوی مسجدی شهرستان چالوس، با روایتگری و حضور در فضای مجازی توانست مسجد را از چهار دیوار خاکخورده فراتر ببرد و آن را در قلب شبکههای اجتماعی به خانهای برای همه بدل کند.
جایی که نقدها سنگینتر از کار بودند
نیلویی روزهای زیادی را صرف طراحی برنامههای فرهنگی کرد؛ پوشهای پر از برگهها و طرحها، کلاسهای قرآن با شیوههای خلاقانه، کارگاههای هنری برای نوجوانان، مسابقات کتابخوانی و نقاشی؛ همه اینها نقشهای بود برای دمیدن روح تازه در دیوارهای قدیمی مسجد. اما وقتی قرار شد این برنامهها در صفحه مجازی مسجد منتشر شود، مخالفتها بالا گرفت.
آقای فلاح، یکی از اعضای هیئتامنا، با نگاه جدی به او گفت: خواهرم! این همه عکس و فیلم برای چیست؟ مسجد جای خودنمایی نیست. حرفش در دل نیلویی نشست. دستش روی پوشه فعالیتهای فرهنگی خشک شد. ماهها برای این طرحها وقت گذاشته بود، اما حالا باید به پرسشها و سوءظنها پاسخ میداد.
میان دو نگاه متضاد
بعضیها معتقد بودند مسجد باید همان باشد که همیشه بوده: محلی آرام برای نماز و جلسات محدود مذهبی. انتشار تصاویر در فضای مجازی، برایشان چیزی شبیه تبلیغ شخصی بود.

نیلویی به خبرنگار مهر میگوید: نمیدانستم چطور باید توضیح بدهم که این کارها برای بچههاست. برای اینکه مسجد را زنده ببینند، برای اینکه دلشان گرم شود.
اما نگاههای پر از تردید و پچپچهای راهروی مسجد چیزی جز دلسردی به او نمیداد.
دلخوشی به لبخند بچهها
آن شب تا دیروقت بیدار ماند. حرفهای آقای فلاح و نگاههای دیگران در ذهنش میچرخید. اما وقتی گوشیاش را برداشت و به عکسهای بچهها نگاه کرد، دوباره دلش قرص شد.
میگفت: کافی بود چهرههای خندان بچهها را ببینم تا دوباره انگیزه پیدا کنم.
در صفحه مسجد، مسابقه نقاشی «مسجد من» را منتشر کرد؛ ۲۰ نقاشی رنگارنگ. یکی مسجدی پر از گل کشیده بود، یکی دیگر کتابخانهای بزرگ در دل مسجد و دیگری جمعی از بچههای خندان. زیر پست نوشت: اینجا خانه همه ماست.
صدای مسجد، از چالوس تا همهجا
چند روز بعد اتفاقی افتاد که همه خستگیها را شست. صبحی بود که چندین پیام در صفحه مجازی دریافت کرد: یک مسجد از محلهای دیگر پرسیده بود: چطور توانستید این تعداد بچه را جذب کنید؟ مسجدی در یکی از شهرهای دیگر نوشت: عکسهای شما را دیدیم، میخواهیم همین برنامهها را اجرا کنیم.
حتی والدینی که اهل همان محله نبودند پیام دادند: این بچهها کاری کردند که دوباره دلمان برای مسجد بتپد.
پیامی که بغض را شکست
اما میان همه پیامها، یکی خاصتر بود. دانشجویی از دانشگاه امام صادق نوشت: من همه فعالیتهای شما را دنبال میکنم. میشود راهنمایی کنید همین برنامهها را در مسجد خودمان پیاده کنیم؟
خواندن این پیام بغض شیرینی در گلویش ساخت. میگفت: این همان ثمره صبر و استقامت بود. اینکه جوانی در شهری دیگر بخواهد همان مسیر را برود، یعنی تلاشها بیهوده نبوده است.
مسجدی که دیگر خاموش نبود
عصر همان روز که از پلههای مسجد پایین میآمد، دیگر نگاهها برایش مهم نبود. بچهها یکییکی از کنارش رد میشدند و با شادی سلام میکردند:
خانم نیلویی، مسابقه شعرخوانی کی برگزار میشود؟ امشب حاجآقا برای سخنرانی میآید؟ فیلمش را هم میگیرید؟ لبخندی زد. برای او همین سلامها و سؤالها ثمره واقعی کار بود؛ ثمرهای که نه در پوشههای پر از برگه، که در قلب بچهها زنده بود.
مسجد، خانهای برای همه
امروز نیلویی و بچهها میدانند هر رد و نشانی که در فضای مجازی از مسجد بگذارند، پلی است برای پیوند دلها. پلی که میتواند محلهای بالاتر یا شهری دورتر را با مسجدشان آشنا کند.

میگوید: فرقی نمیکرد کجا باشند، مهم این بود که مسجد دوباره خانه همه شده بود. خانهای دیگر، خانهای که نامش مسجد است.
حمایت مهرواره بانور از بانوان مسجدی
فعالیتهای بانوان مسجدی، از جمله سرکار خانم نیلویی، نشان داد که مسجد میتواند علاوه بر عبادت، محل تربیت، آموزش و نشاط فرهنگی نیز باشد و با حضور خلاقانه بانوان، الگویی موفق در سراسر استان و کشور ایجاد شود.
امروز نیلویی و بچهها میدانند هر رد و نشانی که در فضای مجازی از مسجد میگذارند، پلی است برای پیوند دلها؛ پلی که میتواند محلهای بالاتر یا شهری دورتر را با مسجدشان آشنا کند. میگوید فرقی نمیکرد کجا باشند، مهم این بود که مسجد دوباره خانه همه شده بود؛ خانهای دیگر، خانهای که نامش مسجد است.
نیلویی امیدوار است با ادامه فعالیتهای فرهنگی و حضور فعال در فضای مجازی، دیگر بانوان نیز تشویق شوند تا مسجد را خانهای فراتر از نماز ببینند. او معتقد است: «هر کودک، نوجوان و حتی بزرگسال که در این مسجد لحظهای شادی و یادگیری تجربه کند، یعنی مأموریت ما به ثمر رسیده است.»